عادت های من در ششمین و هفتمین ماه زندگی
من عادت های ماه قبلمو دارم اما با یه خورده تغییر:
مامانم تو ادامه مطلب نوشته من چه کارهایی بلدم
قلقلک دادن بدنمو دوست دارم و گاهی کلی با اینکار میخندم،آینه رو دوست دارم البته بیشتر دوست دارم نی نی تو آینه رو بگیرم با دستام ،و وقتی این کارو می کنم مامانم واسم می خونه :
سلام سلام کی هستی ؟ تو هم یه نی نی هستی ؟نی نی توی آینه شکل تو شکل منه !!!!!!!
مو میکشم و اشکتونو در می آرم
همچنان عاشق نوازشم اما اینقدر شیطون شدم که یه جا نمی مونم فقط وقتی خوابم میاد و حوصله ندارم اینور و اونو بچرخم آروم کنار مامان و بابا دراز می کشم و با عشوه نگاهشون می کنم تا نوازشم کنن
حالا دیگه وقتی غلت میزنم به سرعت خودمو به جائیکه دوست دارم میرسونم و وقتی صدام در نمیاد مامانم می فهمه دارم با سیم و کابل برق بازی میکنم یا شاید رفتم سر وقت چاه آشپزخونه قبل از اینکه به اینا علاقه مند بشم به ریشه های فرش خیلی علاقه داشتم
تو اولین روز های هفت ماهگی شروع به چهار دست و پا رفتن کردم البته وقتی شش ماهه بودم حالتشو میگرفتم اما نمی تونستم برم درست در تاریخ 09/12/1391 بین ساعت 9 تا 11:30 شب. دایی سعید داشت استراحت میکرد که من گیر داده بودم برم بغلش مامانم نمی ذاشت و اینقدر تلاش کردم که یهو شروع کردم چهار دست و پا رفتن و همگی کلی ذوق کردن
شصت پاهام خیلی خوشمزه است خیلی می خورمشون
همچنان آخر شبها قهقهه می زنم مامانم می گه شاید اینکارو می کنه که نخوابه
بغل همه می رم اولویت با آقایونه و هیچ پیشنهادی رو رد نمیکنم البته به آدمهای جدید خیره می شم و نگاهشون می کنم
دیگه زیاد عینک نمی کشم و بابا امین یه کم راحت تر منو می تونه بغل کنه
هنوز هم به دایی علی خیره می شم و بعضی وقتها هم واسه اینکه برم بغلش گریه می کنم
کتابامو دوست دارم اما واسه پاره کردن
حمام که نگو همش دارم تو بغل مامانم بالا و پایین میپرم و ذوق میکنم دستمو تو آب می کوبم و جیغ کوچولو میکشم و......
گوشی تلفن ، کامپیوتر ،دو شاخ اتو ، شلنگ ماشین ظرفشویی، شارژر موبایل از علاقه مندی های من هستن
وسایلو می تونم با دو دستم بگیرم و اسباب بازی هامو به هم می کوبم
گاهی اوقات با انگشتام بازی میکنم یه شب که داشتیم می رفتیم خونه دایی سعید تو ماشین تا بابا امین ضبطو روشن کرد شروع کردم به نانای نای البته از نوع پسرونه یعنی بالا و پایین می پریدم و دستامو حرکت می دادم تازه خونه دایی سعید هم کلی نانای نای کردم
اینم یه عکس از شب نای نای
دیگه از اونموقع حتی وقتی مامانم برام می خونه نی نانای نای من اینکارو میکنم بعضی وقتها هم که از یه چیزی ذوق زده می شم با این حرکت ذوقمو بروز میدم
ددر خیلی دوس دارم وقتی در خونه باز میشه خودمو به سمت در میکشم و ذوق می کنم
وقتی بیرون باشم حتی گاهی اوقات درست وحسابی شیر نمی خورم . مامانم بهم شیشه می ده منم شیرو تو دهنم نگه میدارم و قرقره میکنم و بعدش هم کلی می خندم
دکی بازی رو دوست دارم
وقت تعویض پوشک کلی مامانمو حرص میدم آخه من دوست دارم در حال حرکت پوشکمو ببندن و برای مامانم امکان پذیر نیست
وقت لباس عوض کردن خونه رو سرم می ذارم
با بچه ها دوست دارم بازی کنم
راستی سر مامانم خیلی شلوغه این روزا این پستو چند روز بود چک نویس کرده بود و وقت نمی کرد بذاره الانم اومده خونه مامانش تا یه ذره استراحت کنه و یه سر و سامونی به ابنجا بده