مهیار نازممهیار نازم، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

شازده کوچولو و راز گل سرخ

مسابقه وبلاگ من

1391/12/15 13:13
نویسنده : مامان سوده
396 بازدید
اشتراک گذاری

چرا واسه پسرم وبلاگ درست کردم ؟

 

وقتی یه دختر کوچولو بودم شوق مادر بودن رو تو بازی با عروسک هام جستجو می کردم

 

یادمه یه عروسک داشتم که تو زنبیل خوابیده بود و من سارا صداش میکردم صبح تا شب سارا کنار من بود .بهش غذا می دادم و تو خیالم می خورد .باهاش حرف میزدم و تو خیالم به حرفام گوش می کرد .به کمک مامانم واسش لباس دوخته بودم و به خیال خودم مادری رو براش تموم کرده بودم

 

سالها گذشت یادم نیست سارا چی شد فقط یادمه اول زنبیلش خراب شد و من خیلی ناراحت شدم

 

وقتی باردار بودم  مادر شدنم رو حس نمی کردم حتی به اندازه شوق داشتن سارا.

 

 درگیر روز مره های دوران بارداری بودم که البته دوران شیرینی بود

 

اما چند ساعت بعد از زایمانم ..

 

هنوز صدای لرزون مهیار تو گوشمه وقتی آوردن کنارم

 

از اون روز ناب ترین لحظه ها رو تجربه کردم  و بهترین راه برای ثبت این لحظه ها این کلبه مجازی بود .

 

ثبت میکنم تا روزی که پسرم پدر شد یاد بگیره که لحظه به لحظه شوق پدر بودن رو احساس کنه

 

و  روز به روز به دوستامون تو این خونه اضافه میکنم تا مطمئن باشم که مهیارم تنها نمی مونه

 

به اضافه هر وقت تنها می شم هر وقت از وظایفی که بر عهده منه احساس خستگی میکنم به اینجا سر میزنم وقتی پیوندهامو باز می کنم و پست های جدیدشونو می خونم یه عالمه مامان می بینم که مثل من هستن از تجربیاتشون استفاده میکنم و با انرژی بیشتر به مادر بودنم ادامه میدم

 

از مامان آناهید مهربون ممنونم که منو به این مسابقه دعوت کرد و به رسم مسابقه منم از سه دوستم دعوت میکنم:

 

 

مانلی جون مامان باران

 

مژده جون مامان پردیس

 

مامانی محمد امین 

 

 

ای کاش میشد از همه دوستام دعوت کنم چون دوست دارم انگیزه هاشونو از درست کردن وب بدونم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مانلی مادر باران
15 اسفند 91 9:51
سوده جون من نمیدونم باید چیکار کنم باید توضیح بدم چرا وبلاگ درست کردم ؟


الان میام پیشت
مامان محمد امين
16 اسفند 91 13:59
مرسي عزيزم...لطف كردي...باعث افتخاره كه شما دعوتم كردين[
خواهش می کنم عزیزم
مژده (مامان پردیس)
17 اسفند 91 10:22
ممنون از دعوتت سوده جوووووووون


خواهش می کنم
شقایق مامان آرشا
18 اسفند 91 12:54
نوشین مامان آریا
19 اسفند 91 1:14
خیلی قشنگ نوشتیذ امیدوارم همیشه در کنار پسر گلت و همسر گرامی شاد و سلامت و موفق باشید


ممنونم عزيزم همچنين شما