بدون کمک می شینم
هوراااااااااااااااااااااااااااا
گل پسری برای اولین بار بدون کمک چند لحظه نشست
٢/١١/١٣٩١ بابا امین از سر کار اومد حوصله مون سر رفته بود تصمیم گرفتیم مهیار رو ببریم یه اسباب بازی فروشی ببینیم وقتی یه عالمه اسباب بازی ببینه چه عکس العملی داره
هیچ عکس العملی نداشت
ما هم واسش یه گوشی تلفن و یه کرم که حالت بدنش واسمون یاد آور شروع خزیدن مهیاره و یه کتاب آینه ای گرفتیم و رفتیم خونه مامانی
مهیار جون از اسباب بازی هاش خوشش اومد و با هم مشغول بازی بودیم که متوجه شدم می تونه خودش رو کنترل کنه . فکر کنم از ذوق بازی با تلفن بودکه به خودش زحمت داد ونشست
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی