مهیار نازممهیار نازم، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

شازده کوچولو و راز گل سرخ

فرهنگ لغت

1393/2/6 3:00
نویسنده : مامان سوده
837 بازدید
اشتراک گذاری

 Caillou escribiendo

اسم ها:

 Amen=امین

 Dooda=سوده

 Aaaali=علی

 Ana=فاطمه که اختصاص دارم به خانم داییش

 Mannam=مریم دختر خاله ی من

 Amma=عمه

 Nona= عمه نونا

 Nasi=عمه نازی

Mamani=مامانی

 Babaee=بابایی

 Mamanam=وقتایی که میخواد خودشو برای من لوس کنه

Hana=حنانه دختر عمه ی من

 Bibi=مادر بزرگها

Sina=سینا

 و هر اسمی هم که برای اولین بار بشنوه فقط چند تا حرف اولشو میگه مثلا امید رو میگه امی

کلمات :

 بیشتر کلمه ها رو هم دست و پا شکسته میگه و در تلاشه که جمله های سه کلمه ای رو بگه

چند تا از کلمه هایی که میگه ایناس:

 تبلت = تب (tab) 

پارک=تاب تاب (tab tab )

سرسره های تونلی = لوله (loola)

ماشین=ماسین (masin)

پودر لباسشویی =پود (pood)

پهن کردن =بهن (bahn)

قوری = قوله (ghoole)

قاشق= خشق (khashogh)

چاقو=چاقو

قابلمه=قامه(ghama)

نصف کردن = نص (nes)

نمیخوام =نخوام (nokham)

نکن = نکن

بخون =بخون

دس بزنید=دس دس

رقصیدن=نی نای نای

شارژ گذاشتن=شاژ

دستشویی =دشو (dashoo)

ناخن=ناخ

کفش=تش (tash)

تفنگ=کیو کیو

شونه=سونه

بعضی چیزها رو هم چپه میگه مثلا به جلو میگه عبق یعنی عقب دیروز در حالت نشسته داشت خودشو میکشید جلو به سمت سینی چایی بعد با خودش میگفت عبق عبق عبق 

خوراکی ها :

بستنی =بسته (basta)

قرص اسمارتیز =قص (ghos)

اسکوپ بستنی = بسته استوپ

بستنی نونی =بسته نون

پلو =بلو (bolo)

ته دیگ =گیگ

قارچ=قا

گوشت =دوشت

مغز استخون مغزی =مخ (makh)

مرغ = مغ(mogh)

ماهی =ماه

ژله=ل له =(lela)

چایی =چوی(choy)

قند=دن (dan)

ترشی =توشی

دوغ=دوخ

حیوانات :

گربه =بیشی (bishi)

سگ =هاپو (hapoo)

طاووس =طابوس

کبوتر = کپول (kapool)

جغد =جخ (jokh)

میمون =می نوم (mi noom)

گنجشک =جیش

جو جه=جوجو

طوطی =طوطی

موش=موس

خر =اخ (akh)

گاو=داو

صدای حیوونا :

بع بعی=بع بع

خروسه=قولی قولی

غورباقه =غو غو   خونه اش کجاست ؟باغ   برکه

کلاغه = قار قار

جوجو =جیک جیک

گاوه = یه صدای ترسناک در میاره شبیه ما ما

کبوتر=بقو

هاپو =هاپ هاپ

پیشی = میو

اعداد:

عددی هم که در جواب چند تا بهمون میگه تا چند روز پیش ۱۰ بود و گاهی۲

 الان شده ۹ و گاهی ۲

 مثلا میپرسیدیم مهیار چند کیلویی میگفت ؟ ۱۰  /  ساعت چنده ؟ ۱۰ / چند تا دوستم داری ؟ ۱۰ / بابایی چند تا پسر داره ؟ ۱۰ اصل کاریش کیه ؟ من / چند سالته ؟ ۲

 حالا همه این عدد ها شده ۹ 

 تا سه بلده بشماره امافقط زمان بازی اینکارو میکنه

 جمله بندیش هم این مدلیه:

من سیپ بخو

من سوپ بخورم

 مامان بدو / کاسه بده/بیم ددر=بریم ددر 

 و اینم شعر هایی که دو تایی میخونیم رنگی ها رو مهیار میگه:

 

 عمو زنجیر باف ؟  بله  baa  la

زنجیر منو بافتی؟   بله  

پشت کوه انداختی ؟ بله 

 بابا اومده  چی چی آورده

 نخو و دیش 

بخور و بیا با صدای چی ؟  بع بع میو میو

 

یه رو یه آقا خرگوشه رسید به یه بچه موشه

 موشه پرید تو سوراخ خرگوشه گفت آخ

 بقیه اش رو هم من میخونم

 

تاب تاب اباسی 

 خدا من نندازی

 اگه خواستی بندازی بغل  مامانی  بندازی بغل بابایی   بندازی

 هر وقت سوار تاب میشه اینو با خودش می خونه

 

صبح که از خواب پا میشم

 سلام به مامانمیکنم

 سلام به بابا  میکنم دست و رومو میشورم مو هامو شونه میزنم

 بقیه اش رو هم من میخونم

 

بع بعی میگه بع بع

 دنبه داری ؟ نه نه

پس چرا میگی بع بع

زمزمه ی این روزهاشم لای لای لا لای

 لالایی :

و وقتی خوابش میاد اگه من لالایی خوندنمو یه لحظه قطع کنم تند تندواسه خودش لالایی میگه

 لالایی مورد علاقه اش هم اینه که من از خودم در آوردم و مهیار خیلی دوستش داره

 گنجشک لالا   سنجاب لالا  شاپرک لالا  مرغه لالا خروسه لالا الاغه لالا .....خلاصه همه حیوونا لالا بعد غورباغه ساکت مهیار خوابیده

این تداخل هنر خودم با اون لالایی معروف گنجشک لالاست

 قصه :

و قصه مورد علاقه اش اول کلید بابا اسفنجی که گم شده بود

 و دوم بابا امین وقتی کوچولو بود ...... دیگه هر چی دلم بخواد به بابا امین بیچاره وصل میکنم آخه قصه رو خودم میگم هر جوری که دلم میخواد

 مزه ها و احساسات :

 بیشتر احساساتو میگه داغ مثلا یخ باشه یا تلخ باشه یا شور باشه میگه داخه

ترش رو میگه

 قبلا هم به وقتی دردش میگرفت میگفت داخه اما الان میگه دد

 

 

پسندها (1)

نظرات (2)

نوشین مامان آریا
17 اردیبهشت 93 14:05
عزیز خوشمزه خیلی بانمک شدی یا/ آفرین به پسر نازمون که اینقده شعر بلده
مانلی
21 اردیبهشت 93 12:41
سلام سوده جون منم این لالایی رو البته درستش رو واسه باران میخوندم وقتی دو سه بار میخوندم خوابش نمیگرفت یکی دیگه بهش وصل میکردم کلا ما مادرا استعداد وافری در سر هم بندی داریم باید اعتراف کنم پیدا کردن آیکون دست کلی طول کشید دیروز امتحان میانترم داشتم و از اونجایی که بخاطر شرایطم اصلا کلاس نرفته بودم تازه برای اولین بار بود جزوه رو مشاهده میکردم تا زمان امتحان که بعد از ظهر بود آقا هومان یه لحظه هم چشم رو هم نذاشت و جالب اینه که وقتی هم برگشتم و حالم اصلا خوب نبود نخوابید تا ساعت 11 شب و امروز که بیکارم یه سره از صبح خوابیده کلا بچه های من خیلی خوب بلدن حال مامانشونو بگیرن