مزاحم تلفني
چهارشنبه ٠٤/١٩ امين زود اومد خونه و رفت تو اتاق يكم بخوابه من و جو جو هم تو پذيرايي نشسته بوديم و من وظيفه خطير آروم نگه داشتن مهيارو به عهده داشتم
يه خورده باهاش آروم بازي كردم و بعد گوشي منو گرفت تا الو كنه .
گوشي رو گرفته بود دم گوشش و همينجوري داشت از خودش صدا در مياورد كه يهويي ديدم صداي يه آقايي هم از اونطرف خط مياد سريع گوشي رو گرفتم ديدم از طريق تماس اضطراري گوشي من به ١١٠ زنگ زده يعني نميدونين با چه خجالتي من عذر خواهي كردم
الانم كه دارم اين پستو مي ذارم با گوشي مامانم به يكي از همكاراش زنگ زده بود
جوجوي من تا حالا چند بار اینکارو کرده البته فقط به باباش زنگ زده بود اما حالا داره روابط اجتماعی شو گسترده تر میکنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی