مهیار نازممهیار نازم، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

شازده کوچولو و راز گل سرخ

روزانه های من و مهیاری

1397/7/29 15:14
نویسنده : مامان سوده
387 بازدید
اشتراک گذاری

سلاااااااااااام

سلام

صد تا سلام

پسر کلاس اولی من کلی تغییر کرده بغل منم احساس میکنم بهش وابسته تر شدم

نمیدونم چرا ؟ ولی یه حسه

انگار بیشتر مامان شدم زیبا یه وقتایی وسط روز دلم پر میکشه برم جلو مدرسه و ببینمش ولی خودمو کنترل میکنم خجالت هر روز ساعت 12 تعطیل میشه و با سرویس میره after school و اونجا در کنار یه مربی مشق هاشو مینویسه

 

 

و بعد از ظهر میرم دنبالش و میریم پارک یا خونه یا کافی شاپ یا خونه مامانم خندونک

یه بار تو کافی شاپ بهش گفتم اینجا مخصوص حرفای دو نفره اس بوس گفت یعنی چی باید بگیم ؟

گفتم آدمایی که با هم حرف دارن و به حرف زدن با هم علاقه دارن میان اینجا و قهوه میخورن و وقت میگزرونن کنار هم خجالت

عاقاااااااا این کنجکاویش شروع شد

مامان سوده این آقا و خانم از هم خوششون میاد ؟ و .........

مامان سوده الان من و تو هم از هم خوشمون میاد ؟ عینک

و چالش من زمانی شروع شد که دو تا آقا وارد کافی شاپ شدن خندونک

دستشو گذاشته بود جلو دهنش و با قهقهه : ماااامان سوده اینا چرا با هم اومدن کافی شاپ ؟

مگه میشه این دوتا از هم خوششون بیاد ؟ قه قهه

من فک نمیکردم دوتا آقا ......

وااااای از اونجایی که در اینطور موارد تلاش های من برای تغییر وضعیت نتیجه عکس میده فقط تلاش کردم حواسشو پرت کنم و در اولین فرصت براش توضیحات لازمو دادم خطا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)