داستان من و قابلمه های مهیار
من ناراحت نیستم و آرامشمو حفظ می کنم تا به نتیجه مورد نظر برسم
نزدیک یک ماهه که دارم غذای کمکی واسه مهیار امتحان می کنم
اما پسری نمی پسنده نمی دونم چرا
از فرنی و حریره بادوم شروع کردم و طبق نظر دکتر هر کدومو سه تا چهار روز امتحان کردم و از یه قاشق در روز به هفت ،هشت قاشق رسوندم
فرنی : می خورد اما بهش نساخت دلش عین سنگ سفت می شد بعد فهمیدم از شیره
حریره بادوم بدون شیر : دو ، سه روز استقبال کرد اما الان
پوره سیب زمینی : بعد از خوردن یکی دو قاشق
پوره کدو :
پوره هویج:
انواع سوپ با مواد مجاز : واسه سه تا چهار قاشق اگه در حال تماشای ترانه های yor baby can باشه که نفهمه داره چی می خوره قابل تحمله اما بعدش .................
ماکارونی نرم شده تو آب مرغ : می شه بهش فکر کرد
الانم واسش گوشت قرمز گذاشتم آروم آروم بپزه تا فردا ببینم چی میشه
امروز رفتم دیدن یه نی نی یک روزه (دختر صدیقه جون که تو اولین عید فطر مهیار ،تو شکم مامانش بود و ما رفتیم دیدنش )
اینم عکسش :
وقتی نگاهش می کردم یاد روز های اول مهیار افتادم
یادش بخیر تا چهار روز من وگل پسری واسه شیر خوردن یه مشکلاتی داشتیم اما الان بعضی وقتها یک ساعت مثل مکنده به من می چسبه و تند تند شیر می خوره .
تازه یه وقتهایی هم در حین شیر خوردن هنر نمایی میکنه مثلا غلت میزنه و در حالت دمر شیر می خوره یا همینطور که شیر می خوره دوست داره بخزه که البته تلاشش بی ثمر میمونه
یه کم زمان بگذره به روز هم میام می نویسم مهیار غذا دوست داره