مهیار نازممهیار نازم، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

شازده کوچولو و راز گل سرخ

قرار وبلاگی دونفره + قلدری های پسر کوچولوی من

1393/8/16 14:41
نویسنده : مامان سوده
983 بازدید
اشتراک گذاری

 

شنبه 12 مهر با سعیده جون قرار گذاشتیم بچه ها رو ببریم خونه ی بازی مجتمع بوستان

 

 

 

http://falshbaner.persiangig.com/image/arvin%20jan/9.gif

مهیار دیگه حسابی یاد گرفته تو بازی با بچه ها از حقش دفاع کنه

البته یه کم زیادی فک کنم آموزش دیده بچه ام از اونور بوم افتادهخندونک

آخه الان دیگه با قلدری در برابر بچه ها به خواسته هاش میرسه

 

 

 

از لحظه ای که وارد سالن بازی شدیم عین فرفره بود تو یه چشم به هم زدن غیبش میزد

دفعه های قبل باید دنبالش راه میرفتم تا بچه های بزرگتر اذیتش نکنن .ایندفعه همش حواسم بود بچه های مردم از مهیار کتک نخورن

خندونک  خندونک

فقط می دویید و تو هر قسمتی یه لحظه می موند دوباره قسمت بعدی

همینطوری در حال دویدن می رفت از روی میز نقاشی مداد شمعی ها رو بر میداشت

و فرار میکرد می برد می انداخت تو جامپینگ . و این در حالی بود که یه عده بچه داشتن نقاشی میکردن

یه دختر کوچولو هم با مامانش نشسته بود داشت با لگوها برج درست می کرد مهیار هر چند دیقه یه بار می رفت برجشو خراب می کرد و لگوها رو پرت می کرد به اطراف دوباره بدو می رفت یه جای دیگه آتیش بسوزونه

تعجب

 

 

 

خلاصه بچه ام حسابی شیطونی کرد و البته مردم آزاریخجالت

نمی دونم چرا اینجوری شده این بچه متفکر

یه شب هم با یکی از فامیلامون که یه پسر کوچولو دارن قرار گذاشتیم بریم پارک قائم (حسین و مامان و باباش ) من یه شام ساده درست کردم و ملیحه جون هم زحمت کشید و یه عالمه تنقلات تدارک دیده بود . بچه ها کلی تو پارک بازی کردن اما هوا سرد بود و بلافاصله بعد از شام از پارک زدیم بیرون

 

 

چون هنوز دوست داشتیم پیش هم باشیم رفتیم خونه ی ملیحه جون که همون نزدیک بود .

ما چهار تا نشستیم پاستور بازی کردیم و بچه ها هم به بازی سرگرم بودن

که یهویی جیییییغشون در اومد خندونکسر یه ماشین کوچولو دعوااااااااااااااا و مهیار هم حسابی از خجالت حسین در اومده بودخجالت

 

 

 

واااای حالا بماند که یه علامت افتاد پای چشم حسین .بد جوری با هم قهر کردن

امین هرچی به مهیارمی گفت مهیار بگو ببخشید مهیار توجه نمی کرد . حسین هم جیییغ و گریه

بلاخره مهیار رفت تا آشتی کنه

مهیار هی بهش میگفت حسین بشخ(ببخشید) حسین هم جیغ میزد که برو از خونمون هیچ وقت نمی تونم ببخشمتخندونک

ما چهار تا هم داشتیم از خنده منفجر می شدیم . یعنی اینقد مکالمه ی این دو تا با مزه بود  که نگو

خلاصه بچه ام کلی تلاش کرد تا دوباره دل همبازیشو بدست آورد

و با هم کلی کامپیوتر بازی کردن

من و امین هم یه عاااالمه معذرت خواهی خجالت

قلدر بازی های مهیار همچنان ادامه داره البته در مورد دیگران کمتر شده نسبتا. اما من بدبخت اینقد ازش کتک میخورمغمناک

همین نیم ساعت پیش یه چشمه برام اومد البته منم ده دیقه ای باهاش قهر کردم و هی به امین میگفتم :امین یه بچه ای بود که منو کتک زده بود منم تصمیم گرفتم فعلا باهاش قهر باشم و به حرفش گوش نکنم

و مهیار کاملا الان درک می کنه که عکس العمل من مربوط به کدوم کارشه چون یه بار بهم گفت پشیمونم سوده خندونک

بععععععله حالا نمیدونم که می دونه معنی پشیمونی چیه یا فقط عین طوطی حفظ کرده

اصولا این رفتارها یه ریشه داره که اگه اون ریشه پیدا بشه مشکل حله اما من نمیدونم چرا ریشهه رو پیدا نمیکنم درسخوان

و فعلا تا یافتن ریشه باید کتکه رو بخورمترسو

کار با نی نی وبلاگ هم که امروز از کتک خوردن بدتر بود همش نوشته هام قاطی می شد یا می پرید یا هنگ می کرد خلااااااااااصه

فک کنم با این وضعیت فعلا امشب نتونم بقیه یپستامو بزارم 

 

 بااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای بای 

 

پسندها (3)

نظرات (5)

فریده
17 آبان 93 9:08
ای جان ، پسرمون قلدر محله شده . نگران نباش مامانی ، بچه ها توی یه سن این حرکات رو از خودشون زیاد نشون می دن . با یه روانشناس که صحبت می کردم گفت زمانی که بهتون می زنه ، بغلش کنید و نوازش کنید و بهش بگید که بهتره به جای زدن نوازش کنه . پرهام هم همیطور بود ولی خدا رو شکر الان خیلی بهتر شده.
مامان سوده
پاسخ
عههههه چه خوب پس این مسئله فراگیره فریده جون ممنونم بابت راهنماییت
مامان سحر
17 آبان 93 15:56
منم کتک خورم ملسه! حالا مهیار جون پسره !من چه کنم با این دختر زورگو م؟؟
مامان سوده
پاسخ
اوه اوه یعنی آناهید هم
مامان آرتین
18 آبان 93 9:21
ای پسر شیطون. سوده یادت رفت بگی تو تولد آرتین، آرتین هم از دستش فرار میکرد و مهیار هم دنبال آرتین
نوشین مامان آریا
25 آبان 93 10:11
مهیار جان عزیزم حسابی تو خونه بازی بهت خوش گذشته. الهی سوده جون اشکالی نداره پسره میتونه از پس خودش بربیاد این کلی حسنه بما هم سر بزن
مامان گلشيد
27 آبان 93 11:09
چه بزرگ شده اين شيطون بلا عزيزم جديداً مد شده كتك خوردن مامانا از دست بچه هاشون فك كن كوچيكن اينجورين واي به حال اين كه بزرگ بشن گلشيد كه فقط مامان رو بعنوان كتك خور قبول داره تازه تا گريه نكني بيخيال نميشه هركي اذيتش ميكنه مياد من و ميزنه فك كن