فروردین 1393 پست دوم
باغ پرندگان
یکی از اون روزایی که تو خونه حوصله مون سر رفته بود رفتیم باغ پرندگان .
واقعا باغ قشنگی بود و به نظر من فصل بهار خیلی مناسبه برای رفتن به اونجا فضا های قشنگتری داره
مهیار خیلی خوشش اومده بود و حسابی بازی کرد و پرنده ها رو تماشا کرد
و چند تا کلمه هم یاد گرفت مثل کپول یعنی کبوتر
طابوس = طاووس
جخد = جغد
کبوتر چی می خوره ؟ آب نون حالا نون رو کجا دیده بود نمی دونم آخه تو قفس حیوونا فقط آب بود و بعضی هاشون دونه . فکر کنم خود کبوتره بهش گفته بود ما نون هم میخوریم
جغد هم موش بد بختو می خوره اینم امین یادش داده بود
مهیار یه تفنگ هم با خودش آورده بود و هی به طرف کبوتر ها شلیک میکردو اصلا حاضر نبود از کنار قفس کبوتر ها تکون بخوره
بچه ام اینقدر وایستاد تا پا درد گرفت
بعدشم فکر کنم پاهاش ورم کرد
رفت یه کم دور تر پاهاشو دراز کرد و همچنان کبوتر ها رو تماشا میکرد
طاووس ها تو باغ آزاد بودن .
مهیار تا یه طاووس دید دستپاچه شد هم دوست داشت بره دنبالش هم می ترسید . سریع دوید دست این دختره رو گرفت و گفت بدو بریم
بعدشم رفتیم به سمت برکه ی مرغابی ها
تو این عکس هم می تونین به جستجوی کله ی مهیار بپردازین
بچه ام در سطح عمیقی داره تفکر میکنه
یه قسمتی از باغ سر بسته بود که توش پرنده های قشنگی داشت
و یکی از این مارمولک با کلاسا که جیییییغ منو در آورد
آخه من نمیدونم باغ پرندگان چه ارتباطی به اون موجود داشت
و یه قسمتی از باغ هم پرنده های قلدر مشاهده میشدن مثل جغدعقاب و شاهین و ...
مهیار کنار قفس جغد ها
خودش پفک میخورد و واسه جغد ها هم میریخت
و خلاصه روز خیلی خوبی بود
از شماهام ممنونم که به ما سر میزنین اینم یه ماچ آبدار از طرف گل پسری