فروردین ۱۳۹۳ پست اول
بلاخره پست های فروردین ماه
طبق معمول دیر اومدم اما مهم اینه که اومدم
امسال عید تصمیم داشتیم خونه بمونیم . و یکم استراحت کنیم . که تقریبا همین طور هم شد
فقط چها ر روز با مامانی و بابایی رفتیم رامسر که بازم حسابی استراحت کردیم و بهمون خوش گذشت
اینم لباس و کفش عید پسرم که کلی به خاطرش ذووووق میکرد
هفت سین خونه مون
و سبزه ای که امین واسه هفت سین گذاشت
شیرینیهایی که مامان وپسر پختیم
بقیه عکس ها در ادامه مطلب
پسری آماده ی سفر شده
دم در خونه ی مامان مهیارو گذاشتیم تو ماشین و درها رو قفل کردیم تا با خیال راحت وسایلمونو جمع کنیم . شده بود عین جوجه ایی که میزارن تو شیشه خودش به این درو اون در میزد که بیاد بیرون
محو تماشای بع بعی های کنار جاده شده
بهش میگم مهیار میمون بشو . این رفتار ازش سر میزنه
این چند روزی کلا مهیار کنار آب بود . ما هم نوبتی مراقبتش میکردیم .
البته بیشتر زحمتش مال مامان و بابا ی مهربونم بود
تو صف رستوران بودیم که مهیار خودشو از اسباب بازی فروشی کنار رستوران بی نصیب نذاشت
و صد البته اسباب بازی که خرید واسش مفید بود
هر کی از کنارش رد میشد ازش درخواست میکرد براش آب بیاره
و اینجام یاد گرفت که باید نوبتی بازی کنه
همه هلاک بودیم آوردیمش تو خونه اما همچنان مشغول بازی شد
اینم یه روز دیگه کنار آب
اینجام من و امین و بابا خیلی خسته بودیم و خوابیدیم .مامان هم برای حفظ سکوت مهیارو آورده بود شهر بازی
جواهر ده
مسیر برگشت
تاب سواری مهیار
و تاب سواری مامان مهیار
تولد اینتر نتی دایی علی که مهیار بیشتر از علی ذوق میکرد