مهیار نازممهیار نازم، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

شازده کوچولو و راز گل سرخ

گالری عکسای مامان سوده 3

سفره ی هفت سینمون که مهیار خیییییلی واسه چیدنش ذوق داشت و یه سری وسایلشو دقیقه ی نود زیر بارون خرید کردم یه عجله ای شبیه همون عجله های شیرینی که بعضی وقتا دلت واسه استرسش تنگ میشه تمام ایام تعطیل موندیم تهران و هر روز یه جا رفتیم ددر من تعطیلات نوروز و این مدلی میپسندم استراحت و گردش و آرامش ...
7 مرداد 1396

گالری عکسای گوشی مامان سوده 2

یه سری دیگه از عکسایی که دلم میخواست از مهیاری اینجا بمونه تو پستای بعدی تولداشو میزارم امروز تولد پنج سالگی پسرم بود ولی ما بهش نگفتیم ،چون قراره 18مرداد به روی خودمون بیاریم الان تو اتاقش تو تاریکی دارم پست میزارم اونم مثلا قراره بخوابه 🙄🙄🙄🙄 میگه مامانی مذارکه یعنی چی ؟؟؟؟ گفتم یعنی صحبت کردن در مورد یه موضوعی دقت کنید مذارکه امشب داشتم براش قصه میگفتم و کاملا بی حوصله بودم . یهویی تو تاریکی اتاقش چشمم افتاد تو چشماش چقدر کنجکاوانه نگاهم میکرد بهترین و طلایی ترین لحظه های زندگیش چرا باید با بیحوصلگی و بی زم...
6 مرداد 1396

گالری عکسای گوشی مامان سوده 1

واااااای دست نی نی وبلاگ درد نکنه چقدر راحته با گوشی آپدیت کردن الان هر چی عکس از مهیار دارم جدیر و قدیمی پست میزارم زمستکن 1395مهیار جونو بردم سرزمین لی لی پوت ،خیلی بهش خوش گذشت . بچه ام از اون موقع هممممممش میگه دوباره ببر منو ،ولی راهش دوره و .... غزاله جون و دختر شیرین زبونش، آوینا جون هم همراهمون بودن ...
3 مرداد 1396

دوباره من و مهیار

سلااااااااااام سلام صد تا سلااااااام من و پسری دوباره برگشتیم پشت در مونده بودیم تو این مدت رمز اینجا رو فراموش کرده بودم و حتی خاطرم نبود رو کدوم آدرس ایمیل میاد رمز جدیدم این تصویر مربوط به پسمل من که الان میره پیش دبستانی هست روز چهارم مهد رفتنش گفت این عکسو بگیر تا معلوم شه من چقد مهدو دوس دارم ...
20 خرداد 1396

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااام

من اومدم دوباره نه اینکه خیییلی وقته پست نزاشتم اومدم ببینم یادم نرفته باشه مدل تایپ کردن تو نی نی وبلاگ وااااای که دلم پر میزنه واسه اینجا مهیار سه ساله شد مامان سوده واسش ثبت نکرد این روزا حسابی درگیر کار شدم هر روز با مهیار میام سر کار هوام که حساااابی گرم. ولی خدا رو شکرمهیار خیلی باهام همکاری میکنه یه وقتایی که میبینم کارم زیاد نیست ، میمونیم خونه و از خونه انجام میدم کارامو تو دفتر هم واسه اش پرستار گرفتم تا کنار خودم ازش مراقبت کنه منم به کارام برسم خدا رو شکر پرستارشو دوس داره یه وقتایی واسه بازی به منم ترجیح میدش کلی بزرگ شده پسرم حرفاشم بزرگ شده به زودی بر میگردم  فعلا باااااای   ...
15 شهريور 1394