گالری عکسای گوشی مامان سوده 2
یه سری دیگه از عکسایی که دلم میخواست از مهیاری اینجا بمونه
تو پستای بعدی تولداشو میزارم
امروز تولد پنج سالگی پسرم بود
ولی ما بهش نگفتیم ،چون قراره 18مرداد به روی خودمون بیاریم
الان تو اتاقش تو تاریکی دارم پست میزارم اونم مثلا قراره بخوابه 🙄🙄🙄🙄 میگه مامانی مذارکه یعنی چی ؟؟؟؟
گفتم یعنی صحبت کردن در مورد یه موضوعی دقت کنید مذارکه
امشب داشتم براش قصه میگفتم و کاملا بی حوصله بودم . یهویی تو تاریکی اتاقش چشمم افتاد تو چشماش چقدر کنجکاوانه نگاهم میکرد بهترین و طلایی ترین لحظه های زندگیش چرا باید با بیحوصلگی و بی زمانی ما سر شه ؟؟؟؟ به خودم قول میدم بیشتر مامان باشم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی