مهیار نازممهیار نازم، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

شازده کوچولو و راز گل سرخ

سفر به سرعین

1392/5/14 0:52
نویسنده : مامان سوده
2,734 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

 دوشنبه 31/04/1392 من و امین و مهیار جون دل و به دریا زدیم و یه سفر چند روزه رفتیم سمت اردبیل

حالا برو ادامه مطلب تا یه عالمه عکس خوشمل از این چند روز ببینی

 مهیار عاشق گاز گرفتنه . مخصوصا شصت پای من .   ناراحت

 باور کنین وقتی نشستم یا دراز کشیدم ،مهیار میاد دور و برم مضطرب میشم و سریع خودمو جمع و جور میکنم .

اینجام احتمالا چون پای من تو کفشه به دماغ خرس بد بخت گیر داده   شیطان

 

 پارک جنگلی سورتمه

 مهیار داره فوت کردن یاد میگیره

 اومدم غذاشو تو ماشین بدم اینقدر وول خورد که با مژه رفت تو ظرف ماست

 پارک قشنگی بود . یه قسمت پارک حصار کشیده بودن که توش چند تا گوزن بود

گردنه زیبای حیران

 جنگل فندق لو

این جنگل پر از درخت فندق بود و غروب خیلی زیبایی داشت

 

سرعین

 رسیدیم به سوییتی که بابا امین از قبل زحمتشو کشیده بود و رزرو کرده بود

کل سفر گیر این چمدونه بود . روز آخر هم تو چمدون گیر کرد . 

به این ترتیب که در چمدون باز بود و مهیار هم داشت باهاش بازی میکرد که تصمیم گرفت بره داخل چمدون شاید اونجا بیشتر خوش بگذره . بنابراین  پاشو می زاره  وسط دو تا درش و در چمون هم بسته میشه

 با صدای گریه اش اومدم دیدم فقط شونه ها و سرش بیرونه اینقدر با گریه هاش دست پاچه شدم و ترسیدم  که نگو

این عکس که من عاشقش شدم امین تو سرعین از ماه گرفت

 صبح روز بعد امین رفت آب گرم و منو مهیار موندیم اینجا داشتم واسش غذا میذاشتم

 تنهایی حوصلمون سر میرفت . مهیار هم قربونش برم یه جاش آروم نمی گرفت و همش شیطونی می کرد بردمش تو محوطه تا یکم قدم بزنیم

وقتی بیرون قدم می زنیم مهیار خیلی دوست داره تند تند بشینه با زمین بازی کنه مثلا ممکنه به یه مورچه خیره بشه و براش جذابیت داشته باشه

 

 

دوتایی تو آلاچیق نشسته بودیم که سه تا دخمل کوچولو و خوشگل اومدن با مهیار دوست بشن

مهیار هم کلی باهاشون بازی کرد و آخرش هم این گوشی دست ستایش کوچولو رو خراب کرد

 البته من قبل از اینکه ستایش بره به مامانش بگه درستش کردم  عینک

امین اومد و ما هم برگشتیم سوییت

 

داریم میریم پیست اسکی آلوارس که واقعا جای قشنگی بود

 

 ایستگاه اول پیست آلوارس

قله سبلان

بولاغلار

 مسیر چشمه بولاغلار که خود ترک ها بهش میگن بولاخلار

 

 

 

 

اینم چشمه

 بقعه شیخ صفی

منو یاد آخرین مسافرتی که با پدر بزرگم رفتم انداخت

چقدر با دقت از همه جا بازدید میکرد و جزییات هر جایی که میرفتیم بررسی میکرد

یادمه از معماری اینجا خیلی خوشش اومده بود

روحش شاد

 

 مهیارو تا ولش میکردیم در ویترین آثار باستانی رو باز و بسته میکرد

بچم هر جا بره یه سرگرمی واسه خودش جور میکنه

 بعد از بازدید از بقعه رفتیم یه پارک مهیار تو کالسکه خوابش برد ما م چون میخواستیم از فرصت استفاده کنیم و یکم استراحت کنیم با کالسکه گذاشتیمش رو صندلی ماشین

 رستوران بره سفید تو اردبیل یه اتاق بازی واسه بچه ها گذاشته بود و چند قدم اونور تر میز های غذا

مهیار واسه اولین بار رفت استخر توپ

اول که گذاشتمش عین قنبرک ذوق میکرد

 

 

جاده اسالم خلخال

 

 

 هوا خیلی خنک بود مهیار هم عاشق این هوا شده بود وقتی آوردمش تو ماشین بلال می خورد و گریه میکرد تا دوباره بره بیرون

بندر انزلی

 روز آخر سفر تو بندر انزلی مهیار جون واسه اولین بار تو دریا شنا کرد

 

 

 

 

 

شنبه05/05/1392

دیگه داریم بر می گردیم تهران . مهیار در طول سفر انرژی ها رو صرف کرده و نا نداره تکون بخوره

ببخشید پشتم به شماست  قهقهه

به امید دیدار تا پست بعدی  چشمک

 

پسندها (1)

نظرات (7)

مامان محمد امين
14 مرداد 92 4:18
1 ) به شهر ما خوش اومدين
2) دسته آقاتون درد نكنه عكسه خيلي هنري گرفتن
3)چه شهر قشنگي داشتيم خودمون نميدونستيم
4) هميشه خوش و خرم باشين
5) بوس از لپ مهيار عسلي


واقعا شهر قشنگی دارین و مردم خونگرمی
مانلی مادر باران
14 مرداد 92 10:33
معلومه سفر عالی بوده دست بابا امين مهيار درد نكنه قربون مهيار برم كه همه جا رو گشته و كلی شيطونی كرده اميدوارم هميشه خوش باشين ،برات يه كامنت ديگه گذاشتم با كامپيوتر ببين بخند تاييد نكن الانم كه با گوشی درخدمتتون هستم عاشق عكساشدم خصوصا هشتمی از پايين و عكس ماه


مرسی قربونت برم که در هر شرایطی به یادمی خیلی کیبوردت خرابه فکر کنم
عمه نازی و عمو رضا
14 مرداد 92 16:16
خیلی قشنگ بود عکساتون کلی قربون صدقه این پسره خوشمل رفتیم و کمی حسرت خوردیم که این همه بزرگ شده و ازش دوریم دلمون واقعا واستون با این عکسا بیشتر تنگ شد به امید دیدار


مرسی دل ما هم تنگیده براتون
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
15 مرداد 92 16:00
سلام عزیزم وای چه عکسهای قشنگی و چه منظره های جالبی امیدوارم همیشه شاد باشید و خندون عزیزم لطفا بیا خصوصی
مهناز مامان ترلان کوچولو
18 مرداد 92 15:40
عزیزم چه پسر نازی دارین ها بگردم تو ماشین خوابش برده من خیلی وقت پیش شما رو لینک کردم به ما هم سر بزنین
نوشين مامان آريا
20 مرداد 92 10:14
امسال اينقدر بچه ها به سرعين رفتند كه منم دلم ميخواد برم اونجارو ببينم ايشااله سال ديگه هميشه به گردش و شاد باشيد خيلي عكسهاي قشنگي بود بخصوص عكس ماه خيلي زيبا بود عكس هاي اين كوچولوي ناز هم قنشگ بود واقعا اين ها يادگاري ميمونه
مامان طاها
25 شهریور 92 16:55
سلام امیدوارم از شهر ما خوشتون اومده باشه و بهتون حسابی خوش گذشته باشه. ما هم همون تاریخ تو اردبیل بودیم


مامان طاها شهرتون واقعا قشنگه من که خوشم اومد