دومین سفر مهیار جون به مشهد
مهیار جوجو واسه دومین بار تو تاریخ 1392/02/11رفت وطن به ظور کلی بهمون خوش گذشت
شب ساعت 11 راه افتادیم دایی علی همراهمون بود واسه همین خیلی راحت بودیم .ایندفعه مهیار جون تو راه خیلی خوب بود آخه خوابش درست شده و شبها خووووووووووب می خوابه و تو ماشین مامان و پسر چشم خوابو در آوردیم.
اما مدت اقامتمون یه خورده جوجو اذیت شد آخه رفتنمون همزمان شد با در اومدن دومین دندون مهیار و ورم لثه ی بالاییش .
یه مشکلی هم برام پیش اومده از وقتی که برگشتیم مهیار همش به من یا امین چسبیده و از یه قدمی اش نمی تونیم دور بشیم . فقط وقتی خونه ی مامان اینا هستم اوضاع بهتره .یه جورایی به مهیار حق می دم اما خودم خیلی خسته شدم. با خودم قرار گذاشتم بهش زمان بدم شاید قراره به آرامش برسه. بلاخره تو مشهد همش آدمهای جدید دیده و تقریبا هر وعده مهمونی بودیم شاید خسته است و یا شاید به دور هم بودن عادت کرده اگر درست نشه باید یه فکر اساسی براش بکنم اینطوری نمی شه ادامه داد.
قبل از سفر یه لیست بلند بالا از سوالهایی که در مورد مهیار داشتم تهیه کردم و به فرزانه دوستم دادم تا از استاد قدیمی ام بپرسه (آخه فرزانه جون الان تو همون دانشگاهی که من درس خوندم داره ارشد می خونه و با استادام در ارتباطه ) فکر کنم باید این موضوع رو هم به لیستم اضافه کنم
خواب مهیار درست شد
غذا خوردنش درست شد
پس اینم درست میشه سوده خانوم صبور باش